نقطه تـــــــــه خطـــــــ...!
امروز 15 شهریور سال 1390 نمیدونم باید خودمو معرفی کنم یا نه. ولی "اسم" به نظر مهم نمیاد. حالا هراسمی که داشته باشم، چه فرقی میکنه، نه؟ خب پس اسمو گذاشتیم کنار. رسیدیم به "جنسیت ". این یکی شاید مهم باشه. خودم وقتی نوشته های یه نفرو میخونم خیلی دوست دارم بدونم قلم یه پسر هست یا دختر. البته من نمیخوام اینجا یه وبلاگ ادبی راه بندازم. شاید کلمه قلم این تصویرو تو ذهنت به وجود بیاره که قصد دارم وبلاگو پر از شعر یا داستان یا چیزایی تواین مایه ها بکنم .نه. حالا کم کم میگم میخوام چی کار کنم. یکم بیشتر با هم آشنا بشیم تا بعد. داشتم درباره جنسیت صحبت میکردم.نمیدونم شاید تا الان حدس زده باشی که یه "دختر" داره تایپ میکنه. فکر میکنم برا معرفی تو دنیای مجازی تا همین حد کافی باشه. ولی خب "سن و سال" رو هم بدونیم بد نیست. فعلا که فقط من دارم حرف میزنم، پس اینوهم اول خودم میگم . اما نه اونجوری که تو میخوای اونجوری که خودم میخوام ! حتما میگی چه خودخواه. شاید حق با تو باشه ولی زود قضاوت نکن! به هر حال نه زیادی پخته م نه خیلی زیاد خام.اما میشه گفت تا حدودی خام. از زندگی تجربه زیادی ندارم. دانشجوی رشته پزشکی هستم. ترم 2. پشت کنکوری هم نبودم.حدس میزنم دیگه لازم نیست برا سنم عدد بگم. خب حالا یکم درباره وبلاگ صحبت کنیم. اول بگم که هیچ مطلب کپی شده ای نمیخوام تو این وبلاگ بذارم،حتی عکس. فقط خودم باشمو خواننده هایی که شاید این وبلاگ براشون جالب باشه. دیگه اینکه...حالا چی میخوام توش بذارم. اگه کپی نیست، شعر نیست، داستان نیست، پس چیه؟ الان میگم...... یکم مقدمه بگم که بعد برسیم به اصلش. میخوام باهات صادق باشم. من از چند وقت دیگه باید تنها زندگی کنم. با تعریف هایی که از خودم کردم دیگه میدونی چرا،حالا نمی خواد فکر کنی برا درس خوندن. ولی درس خوندن بدون تفریح و اینکه کسی کنارت نیست که براش اتفاقات زندگیتو تعریف کنی، کسی نیست که به حرفات گوش بده خیلی سخته. البته میدونم خانواده هست. ولی این ارتباط هم، مجازیه و با موبایل نمیشه همه حرفارو زد. به نطر من آدم همراه درس خوندن باید یه دغدغه دیگه ای هم داشته باشه. تمام مدت به درس و درس خوندن و پاس کردن امتحانا و غیبت های دانشگاه و کلا به مسائل دانشگاه فکر کنه هنگ میکنه. باید کنارش کاریو که دوست داره، هم انجام بده که مغزش خسته نشه. مثل نوشتن. که من قصد دارم این کارو بکنم.میخوام بخشی از این تنهاییمو با تو قسمت کنم. امیدوارم تااینجا حوصله ت رو سر نبرده باشم. دیگه داریم به آخر این پست میرسیم.تقریبا همه چیو گفتم. دوست دارم تا آخر این راه ،که معلوم نیست تا کی ادامه داره، رفیقم باشی.من تنها نمیتونم ادامه بدم ! "تـــا ردپــای بعـــدی...!" نقطه تـــــــــه خطـــــــ...!
Design By : Pars Skin |